دی دی

هر لحظه، هر مزه‌، داستانی دارد…

دی‌دی، دیو بود.
دیو بودن، سرشتش‌ بود.
دی‌دی آموخته بود باید خوراک را از دیگران به یغما ببرد.
خبر به گوش رستم رسید؛ رستم تا خراسان تاخت تا از دی‌دی، داد بستاند.
به مطبخش رسید و فهمید او مهارت خوبی در خوراک‌پزی دارد.
با او درآمیخت، رامش کرد و دی‌دی آشپزی مهربان برای اهالی خراسان شد…

دی‌دی درون ماست…

وقتی خستگی سراغمان می‌آید و گرسنگی کلافه‌مان می‌کند، دیو درونمان بیدار می‌شود.

دیو درونمان کشتنی نیست...

رام‌کردنی‌ست!

دی‌دی

شاید یک بشقاب خوش‌رنگ و لعاب،
از ما آدم مهربان‌تری بسازد!