DIDI Spaces

همه‌چیز از یک فنجان قهوه شروع شد...

در دل یکی از کوچه‌های قدیمی شهر، جایی که بوی خاک باران‌خورده با عطر قهوه ترکیب می‌شد، ما تصمیم گرفتیم «دیدی» را بسازیم. نه یک کافه، بلکه یک پناهگاه. جایی برای مکث. برای فکر کردن. برای نوشتن. برای شنیدن. جایی برای شما.

دیو درون ما هنوز زنده است...

دست‌های خودمان دیوارها را رنگ کردیم، میزها را ساختیم، فضا را نوشتیم نه فقط طراحی کردیم.
 و از روز اول، تصمیم گرفتیم دیدی خانه‌ای باشد برای تمام آن‌هایی که جایی برای بودن نداشتند.

در دل یکی از کوچه‌های قدیمی شهر، جایی که بوی خاک باران‌خورده با عطر قهوه ترکیب می‌شد، ما تصمیم گرفتیم «دیدی» را بسازیم. نه یک کافه، بلکه یک پناهگاه. جایی برای مکث. برای فکر کردن. برای نوشتن. برای شنیدن. جایی برای شما.

در دل یکی از کوچه‌های قدیمی شهر، جایی که بوی خاک باران‌خورده با عطر قهوه ترکیب می‌شد، ما تصمیم گرفتیم «دیدی» را بسازیم. نه یک کافه، بلکه یک پناهگاه. جایی برای مکث. برای فکر کردن. برای نوشتن. برای شنیدن. جایی برای شما.

در دل یکی از کوچه‌های قدیمی شهر، جایی که بوی خاک باران‌خورده با عطر قهوه ترکیب می‌شد، ما تصمیم گرفتیم «دیدی» را بسازیم. نه یک کافه، بلکه یک پناهگاه. جایی برای مکث. برای فکر کردن. برای نوشتن. برای شنیدن. جایی برای شما.

هر‍ فنجان قهوه، کتابی‌ست نیمه‌تمام

بنوش، اگر دل شنیدنِ ادامه‌اش را داری

دیوِ درون ما که سال‌ها پشت دودهای شهر پنهان شده بود. با تمام خستگی‌ها، تنهایی‌ها و امیدهای کمرنگ، اما هنوز زنده...